[ بازدید : 565 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
آن گاه که با توام
چو گلی هستم که گلبرگ های زندگی را شکوفا میکند
آن گاه که با توام
چون امواج دریا هستم
که توفنده و سر کش بر ساحل میکوبند .
آن گاه که با توام
گویی هر آنچه که زیباست ما را در بر گرفته است.
این ها تنها ذره ای ناچیز از احساس والای با تو بودن است .
شاید واژه ی عشق را ساخته اند
تا احساسی چنین عمیق و هزار سو را بیان کند.
اما باز هم این واژه کافی نیست
با این همه چون هنوز بهترین است
بگذار بگویم و باز بگویم که عاشقتم عاشقتم عاشقتم
وقتی می گویم دوستت دارم
شاید تصور کنی تنها چند واژه ی ساده را در کنار هم گذاشته ام
و جمله ای را بیان کرده ام
اما...
این تنها یک جمله نیست !
دنیای لبریز از رویا های سبز و سرخ !
همین جمله کوتاه !
آری همین چند واژه خود کتابیست سر شار از معنا !
دوستت دارم یعنی بی حضور تو زندگی برایم بی معناست
بی تو دنیای من به سردی می گراید و چشمانم بی فروغ میگردد !
دوستت دارم یعنی قلب من منزلگاه توست
و وجودم سرزمینی که تخت پادشاهی را تنها لایق تو می دانم .
دوستت دارم
حکایت من ، حکایت کسی بود
که عاشق دریا بود اما قایق نداشت
دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت
حکایت کسی بود
که زجر کشید اما ضجه نزد
گریه کرد اما اشک نریخت
حکایت من، حکایت کسی بود
که پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه صداها را بشنود
خدایا آسمانت چه مزه ایست ؟؟؟
من که فقط زمین خوردم ....
. همیشه هم قافیه بوده اند، “ســ ـ ـیب” و “فریـ ـ ـب”!
همانند سیبی که آدم و حوا را فریب داد
و حالـــا هم با هم میگوییم “سیــــــــ ــب” و دوربین های عکاسی را فریب میدهیمـــ
تا پنهان کنیم اندوهمان
را پشت این لبخند مصنوعی… .
روزهــاے بـارونـے رو خیلے “دوست دارَمـ” مَعلومـ نمـےشہ مُنتظر تـاکـسے هَستے یا آواره خیابـونـہـا… بُخار توے هَوا مـالِ سَـرمـاست یا دود سیگـار…روے گـونہ اَت اَشکـہ یا دونہ هـاے باروטּ…